شامگاه گذشته کولبر کورد مرحوم لزگین شعبانی، پدر سه فرزند و اهل روستای کولەیی از توابع مَرگَوَر ارومیه، هدف شلیک گلوله قرار گرفت و جانش را که بلای تن و روحش شده بود، در خاکدان نهاد و گر چه خودش آسوده گشت، امّا داغی بر ژرفای درون بازماندگان و پرسشی تکاندهنده فراروی وجدانِ جامعه نهاد!
در شرایط رواج بیکاری و نبود شغل و فشار معیشت، روی آوردن طبیعی مرزنشینان به مبادلات اقتصادی خُرد و اشتغالِ ناچاری به کار پرخطر و رقّتانگیز کولبری، چرا باید با گلوله پاسخ داده شود؟! نالۀ شکم و تکیدگی لاشۀ منِ مرزنشین را، کە از شومی بی برنامگی مرکزنشینان است، ماشۀ تفنگ تو باید پاسخ گوید یا عقل اِعاشۀ تو؟! چە کسی بە تو آموخت سینۀ مرا کە سپر امنیت تو بودە است، سر دشمن بینگاری؟! مگر این مردم بخت برگشته رعایای اصیل و کهن این آب و خاک نبوده و بە نوازش مرزدار غیور، مفتخر نبودەاند؟! مگر با جانفشانی و خون و عرق، در متن و عمق جنگ و حفظ مرزها نبودەاند؟! چرا من سپر ناز تو و تو تبر نان و جان من باشی؟! مگر دولت به عنوان وکیل اجرایی ملّت، وظیفهٔ تسهیل شرایط زندگی و تمهید زیرساخت های توسعه را بر عهده نگرفته است؟ اگر تدبیر تو تدمیر معیشت من و محروم نمودنم از تنها ممرّ امرار معاش یعنی مبادلات مرزی باشد،من محکوم به قاچاقم یا عامل آن؟! راستی مفسد اقتصادی یک «کولبر ضعیف» دردمندِ نان شب است یا خدانشناسان یقەسفیدی که در جایگاه حفظ اموال عمومی، ولع اختلاس و گُندگی شکمشان را رقمهای چندین میلیاردی اشباع نمی کند؟! بالفرض که معنا و فلسفه قانون کنارگذاشتنی و تلقی فرمالیستی از آن، پذیرفتنی باشد، اگر قاچاق کالا غیرقانونی است، مگر مبارزه با قاچاق هم باید ناعادلانه باشد؟! چرا تار عنکبوت قانون، فقط برای گیر انداختن جانداران کوچک عمل میکند و دانهدرشتها را به آسانی عبور میدهد؟! مگر رهبر انقلاب اعلام نکردند که: «منظور از مبارزه با قاچاق کالا، مقابله با کولبرهای ضعیفی که در برخی مناطق اجناس کوچک را وارد میکنند، نیست؛ بلکه منظور قاچاقچیان بزرگی است که با دهها و صدها کانتینر، اجناس قاچاق، وارد کشور میکنند»؟! پس چرا گلوله فقط برای سینه کولبران کورد، گستاخ و بیشرم است و به اختلاسچیهای محترم که میرسد خجلتزده و شرمگین در خشاب ادب میخزد و دم بر نمیآورد؟!
شگفتا کسانی که در کسوت علمای دینی، مأموریت اعتراض به «كظة ظالم و سغب مظلوم» دارند، در قبال بیحجابی و سرهای برهنه میخروشند امّا در قبال برهنگی پاها و گرسنگی شکمها ساکتاند؟! نمایندگان مجلس مخصوصاً نمایندگان مناطق مرزی، که رصد مشکلات و مطالبات ملّت و تبدیل آنها به قانون را بر عهده دارند، چرا با استفاده از اختیارات خویش و مشاورهٔ کارشناسان مدنی و اجرایی، ساماندهی امور مرزی را در اولویت قرار نمیدهند؟!
گلواژه توسعه و بزم وفاق، نسبتی با ماشه و لاشه ندارد؛ تدبیری بنمایید و گرهی بگشایید!
نظرات
بدوننام
14 شهریور 1395 - 08:07اگر نگاهی به جغرافیای اقتصادی ایران داشته باشیم خواهیم دید که منابع طبیعی بسیاری در مناطق مرزی و حواشی کشورمان وجود دارد اما وقتی به شهرهایی که دارای این منابع هستند بنگریم خواهیم دید که جزء نقاط محروم کشور به حساب می آیند زیرا درآمدی که از این منابع کسب می شود در استان های مرکزی بویژه پایتخت مصرف و هزینه می شود.سفری کوتاه به استان های خوزستان و خراسان و بوشهر و هرمزگان و آذربایجان غربی و... این امر را بخوبی به نمایش می گذارد.مثلا حضور در شهر اهواز مرکز استان خوزستان به عنوان یکی از استان های نفت خیز کشور به شما نشان خواهد داد که این استان چه بهره ای از پول هنگفت درآمدهای نفتی دارد.یا حضور در شهرهایی که دارای گمرکات هستند و درآمدبسیاری را نصیب دولت می نمایند نشان خواهد داد که چند درصد این درآمدها صرف خود شهر مربوطه می شود.شهرهایی که دارای معادن هستند اگرچه از نعمت حضور این معادن بهره مندند اما از درآمدهای آن معادن کمتر بهره ای دارند.و قس علیهذا..... در این میانه نیز کسی پاسخگوی نیازهای مردمان این مناطق نیست زیرا جلب رضایت پایتخت نشینان بسیار مهم تر از رضایت کسانی است که در فلان شهر دورافتاده از مرکز زیست می کنند.در این میانه ارزش جان کسانی که برای لقمه ای نان به چنین راه هایی روانه می شوند برای بالانشینان با خاک برابر است.
بدوننام
15 شهریور 1395 - 09:10جالبه بدونید که شهر ما پالایشگاه گاز داره و درحالیکه گازش به چند تا استان اونور تر فرستاده میشه اما روستایی که در نزدیکی پالایشگاه گاز واقع شده هنوز از نفت استفاده میکنن !